يکشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۴ , 16 Nov 2025
در سال‌هایی که نظام سلامت بیش از همیشه به نیروی انسانی کارآمد نیاز دارد، شرایط دوره رزیدنتی دوباره در مرکز توجه قرار گرفته است. دوره‌ای که قرار بود سکوی پرتاب پزشکان جوان باشد، امروز برای برخی از آنان چالشی فرساینده شده است.
وقتی امید در پزشک جوان می‌میرد
به گزارش فانا، پدیده خودکشی رزیدنت‌ها از حدود چهار سال پیش با عناوین مختلفی همچون فوت ناگهانی فلان دستیار پزشک در رسانه‌ها مطرح و با مرگ مشکوک دکتر رسول قائدی، دستیار سال دوم ارتوپدی بیمارستان امام خمینی تهران، در خرداد ۱۳۹۸ پررنگ‌تر شد. از آن تاریخ تا به امروز، جامعه پزشکی موج‌های مختلفی از این اتفاق تلخ را پشت‌سر گذاشته است.

دوره دستیاری یا رزیدنتی یک دوره تکمیلیِ سه الی پنج‌ساله برای دانش‌آموختگان علوم پزشکی است که مبحثی را به شکل عملی آموزش می‌بینند و بعد از پایان این دوره، به عنوان متخصص وارد حوزه کاری خود می‌شوند اما عوامل مختلف دست به دست هم داده‌اند که این دوره برای برخی از دستیاران سخت و طاقت‌فرسا سپری شود و تمایل برای ورود به این دوره کاهش پیدا کند.

بررسی یک مقاله منتشر شده در www.ncbi.nlm.nih.gov در ۲۰۲۴ نوشته دکتر علی منتظری و همکارانش نشان می‌دهد که ۲۰ درصد رزیدنت‌ها معیارهای افسردگی دارند و ۷۴ درصد آنها درجاتی از فرسودگی شغلی را تجربه می‌کنند. برخی رسانه‌ها هم مطرح کرده‌اند که نرخ خودکشی در جامعه پزشکی ایران تقریبا ۵ برابر افزایش یافته و به‌ طور متوسط سالانه حداقل ۱۳ خودکشی منجر به مرگ در این گروه رخ می‌دهد. این در حالی است که رئیس کل سازمان نظام پزشکی بارها هشدار داده که ایران در آستانه بحران کمبود پزشک متخصص است.

مسعود امانی رئیس ‌هیات مدیره انجمن پزشکان عمومی فارس در یادداشتی در این باره نوشت: ماه‌های اخیر برای من و همکارانم در انجمن پزشکان عمومی فارس، ماه‌هایی پر از اندوه و هشدار بود. چهار پزشک جوان در تنها یک دانشگاه کشور، جان خود را از دست دادند. این اتفاق دیگر نمی‌تواند به عنوان یک حادثه فردی نادیده گرفته شود. این یک بحران جدی است که نظام سلامت ما را تهدید می‌کند. من همیشه به اهمیت امید در حرفه پزشکی معتقد بوده‌ام و حالا واضح است که فقدان آن می‌تواند به مرگ منجر شود.

من هر روز با پزشکان جوان روبرو هستم که ۱۰ سال از عمر خود را صرف تحصیل کرده‌اند و امروز نه امنیت شغلی دارند، نه درآمد مناسب و نه چشم‌اندازی روشن برای آینده. وقتی پزشک نمی‌داند فردا کجاست، چگونه می‌تواند به بیمار امید بدهد؟ من این فقدان امید را خطرناک‌تر از هر بیماری روانی می‌دانم.

به نظر من، این مشکل فقط فردی نیست؛ پیامدهایش ملی و ساختاری است. پزشک ناامید توانایی ارائه مراقبت موثر به بیماران را ندارد و فرسودگی گسترده می‌تواند به کاهش کیفیت خدمات سلامت و افزایش مهاجرت نیروی انسانی منجر شود. ما نمی‌توانیم این هشدارها را نادیده بگیریم زیرا سرمایه انسانی نظام سلامت، بزرگ‌ترین دارایی کشور است.

راهکارهای سطحی مثل افزایش کوتاه‌مدت حقوق یا امکانات رفاهی، کافی نیستند. من معتقدم تنها با ایجاد مسیرهای شفاف شغلی، تضمین نسبی امنیت اقتصادی و فراهم کردن فرصت‌های رشد تخصصی می‌توان امید را به جامعه پزشکی بازگرداند. این اصلاحات نیازمند برنامه‌ریزی کلان و نگاه بلندمدت است، نه اقدامات مقطعی.

برای من واضح است که سرمایه‌گذاری روی سلامت روان پزشکان، سرمایه‌گذاری روی آینده نظام سلامت کشور است. پزشکان خسته و ناامید نه تنها به کیفیت خدمات آسیب می‌زنند، بلکه اعتماد عمومی به نظام سلامت را نیز تضعیف می‌کنند. من همیشه گفته‌ام و امروز باز هم می‌گویم: وقتی امید می‌میرد، پزشک هم می‌میرد. اگر امروز اقدامی جدی نکنیم، فردا با بحرانی انسانی و ساختاری مواجه خواهیم شد که جبرانش دشوار است.

رزیدنتی؛ تحقیر تمام‌عیار

سوسن منصوری عضو هیات مدیره انجمن پزشکان عمومی فارس هم درباره همین موضوع نوشته است: وقتی دوستان ما وارد دوران رزیدنتی می شوند، تصورشان این است که در محیطی آموزشی و حرفه‌ای قرار می‌گیرند، توانایی‌هایشان را رشد می‌دهند و برای خدمت بهتر به بیماران آماده می‌شوند اما تجربه امروز پزشکان جوان، چیزی فراتر از آموزش است. این دوران گاهی به یک شکنجه تمام‌عیار تبدیل می‌شود. من بارها شاهد بوده‌ام که رزیدنت‌ها زیر فشار کاری، بدون استراحت کافی، بدون احترام و با حداقل امکانات و دریافتی که فقط کفاف بقا را می‌دهد، خرد می‌شوند.

گاهی تصاویری از غذاهایی که بعد از شیفت‌های طولانی به رزیدنت‌ها داده می‌شود، قلبم را می‌سوزاند. این تنها خستگی جسمی نیست؛ این تخریب روح و انگیزه انسان است. وقتی پزشکان جوان روزانه با چنین فشارها و تحقیرهایی مواجه هستند، سلامت روان و انگیزه حرفه‌ای آنها به شدت آسیب می‌بیند.

این مشکل صرفا فردی نیست. یک مساله ساختاری است که کیفیت خدمات سلامت عمومی را تهدید می‌کند. پزشکان تحقیر شده و خسته، نه تنها قادر به ارائه مراقبت انسانی و دقیق نیستند، بلکه انگیزه‌ای برای ماندن در حرفه یا توسعه مهارت‌های خود را هم ندارند. این بحران نهادی می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای برای نظام سلامت و اعتماد عمومی به پزشکان داشته باشد.

برای تغییر این شرایط، نیاز به اصلاحات جدی در ساختار رزیدنتی و سیاست‌های حمایتی داریم. ایجاد ساعات کاری متعادل، حمایت روانی و مالی و فراهم کردن حداقل استانداردهای انسانی برای زندگی روزمره رزیدنت‌ها که نه تنها یک حق انسانی است بلکه سرمایه‌گذاری روی کیفیت و آینده نظام سلامت کشور به شمار می‌رود.

امید است که نسل جدید پزشکان بتوانند دوران رزیدنتی را نه به عنوان شکنجه، بلکه به عنوان فرصت رشد حرفه‌ای و تجربه‌ای ارزشمند تجربه کنند. تا زمانی که فشار و تحقیر ادامه دارد، نمی‌توان انتظار داشت که یک پزشک توانمند و با انگیزه، آماده خدمت به جامعه شود. تداوم این وضعیت و خالی ماندن رزیدنتی در رشته‌های اصلی قطعا انتقال بحران به نسل‌های بعدی است که با هر میزان تلاش نمی‌توانند برای عوارض آن چاره‌ای پیدا کنند.
منبع : همشهری آنلاین
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی


شرکت های برگزیده